یک شنبه 16 تير 1392
ن : رضا

حرف دل

 


حرف دلت رو امروز بزن
اگر امروز گفتی، اسمش "حرف دله" 
اگر نگفتی، فردا میشه " درد دل " ..

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،


یک شنبه 16 تير 1392
ن : رضا

دنهان


 

ﻣﯿﮕﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺳﻤﺶ ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﺴﺖ ﻭﻓﺎ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺧﻮﺏ ﺗﻮ ﺻﺪﺍﺵ ﮐﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﯿﺒﻦ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ میکنه

 



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


یک شنبه 16 تير 1392
ن : رضا

فردوسی

شاید تکراری  اما باحال

 

 

ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ : ﻋﺎﻗﺎ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺪ ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ : ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻌﻠﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﯾﺪ ! ﺍﮔﻪ ﻧﻤﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﺮﮐﯿﺪ 

 

 



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


یک شنبه 16 تير 1392
ن : رضا

مردونه

 


ﻓﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﭘﺴﺮﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﺪﻥ؟
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺁﻫﻦ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﻮﻟﯽ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺸﻮﻥ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻣﺤﻞ ﺳﮕﻢ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﺬﺍﺷﺘﻦ
ﺍﺯ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺑﯽ ﭘﻮﻟﯽ
ﺗﻔﺮﯾﺤﺸﻮﻥ ﯾﺪﻭﻧﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﻩ ﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ
ﺑﺎﺭ ﺍﮔﻪ ﺑﺸﻪ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻟﺮﺯ
ﺭﻭ ﻫﺮﮐﯽ ﺩﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﯾﺎ ﺑﭽﻪ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﺍ
ﺍﺯﺷﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﯾﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﻧﻨﮕﯿﻦ ﻃﺮﻑ ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ
ﺑﺨﺪﺍ ﺍﻭﻧﺎﻡ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﻣﺎ ﻏﺮﻭﺭ
ﻣﺮﺩﻭﻧﺸﻮﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯿﺪﻩ ﺑﯿﺎﯾﻦ ﺟﺎﺭ
ﺑﺰﻧﻨﻦ!
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﭘﺴﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﺗﻮﻭ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﻦ



:: موضوعات مرتبط: از هر دری سخنی، ،


یک شنبه 16 تير 1392
ن : رضا

high

 درود

در ادامه 2 تا متن میذارم فوق العاده رک و بدون سانسور

ب کسی هم توهین نمیکنم 

ب کسی هم منظور ندارم

دختر خانم ها هم (ببخشیدا ) پررو نشن .

ب هیچ پسری توهین نمیکنم

 

امیدوارم آرام از خوندن متون ناراحت نشه .



:: موضوعات مرتبط: از هر دری سخنی، ،


یک شنبه 16 تير 1392
ن : رضا

دقت کن







باور کــن خیلــی حــرف اســت وفــادار دستهــایی باشــی ؛


کــــــــه یکبــــــــار هــــــــم لمسشــــــــان نکــــــــرده ای



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،


شنبه 15 تير 1392
ن : رضا

عقش


عشـق یعنـی بـه خـآطـرش همـه چیـز ُ همـه کستُ زیــر پـآ بذاری ..


عشـق یعنـ ـی هـرچـی تـو عمـرت بـ ه ایـن ُ اون خنـدیـدی ُ گفتـی مـ ن عمـراَ اینجـوری بـآشـ م نـآخـوآدگـآه و بـدون ِ اینکـہ خـودت بخـوآی سـر خودت بیـآد ..

عشـ ق یعنـی به دلتــ ، هـی بخــوآی بـا منطـ ـق بگـی نمیشـ ه و دل حـرفــ ِ خـودشُ بـزنــ ه ..

تـ و ایـ ن دوره و زمـونـ ه عشـق کم پیـدآ میشـ ه ..

بیشتـرش " سـو تفـآهــم" و "تلقیـ ن بـہ قلبتـــ " هستش ..

عشـق ..

خـوش بحـآل کسـی کـہ واغعـاَ عـآشق ِ ! چـون عـذآبشـ م شیـرینـــہ ..



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،


شنبه 15 تير 1392
ن : رضا

تولد

پیشاپیش از همه دو ستان معذرت میخوام ک این وبلاگ در بروز رسانی با تاخیرات مواجه است امیدواریم بزودی این مسائل حل بشه و بعضیا اسمشون فقط نویسنده نباشه .

بگذریییییییییییییییییییییییییم

تولد داریم اونم از نوع بهترین دوستانش

ک با عرض پوزش با تاخیر تبریک میگیم :

2 تیر

ولادت آقای مسلم میرزایی بود ک از همینجا بهشون تبریک میگیم و آرزوی موفقیت و شادکامی در زندگی رو براشون داریم .

14 تیر

تولد خانم موسی زاده بود ب ایشون هم تبریک میگیم و امیدواریم ایشون هم موفق و شاد باشن و در کنار همسر محترمشون خوشبخت بشن .

بهترین دوستان متولد تیر ماه بودند وباز هم . باز هم بهشون تبریک میگیم

با این کیک خوشمل این پست تولدی و شیرین رو تموم میکنیم .

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،


یک شنبه 9 تير 1392
ن : رضا

درد واره ی من


درد های من
 
جامه نیستند
 
تا ز تن درآورم
 "
چامه و چکامه " نیستند
 
تا به " رشته ی سخن " در آورم
 
نعره نیستند
 
تا ز " نای جان " برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
 
درد مردم زمانه است
 
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
 
مردمی که نامهایشان
 
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
 
درد می کند
 
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
 
درد می کند
 
انحنای روح من
 
شانه های خسته ی غرور من
 
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
 
بازوان حس شاعرانه ام
 
زخم خورده است
 
دردهای پوستی کجا ؟
درد دوستی کجا ؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
 
دردهای آشنا
 
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
 
در دلم نوشته است
 
دست سرنوشت
 
خون درد را
 
با گلم سرشته است
 
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم ؟
درد
 
رنگ و بوی غنچه ی دل است
 
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم ؟
دفتر مرا
 
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
 
درد گفته است
 
درد هم شنفته است
 
پس در این میانه من
 
از چه حرف می زنم ؟
درد ، حرف نیست
درد ، نام دیگر من است
 
من چگونه خویش را صدا کنم ؟

 



:: موضوعات مرتبط: از هر دری سخنی، ،


یک شنبه 9 تير 1392
ن : رضا

بانو . عشقت ب من آموخت


 


عشقت اندوه‌ را به‌ من‌ آموخت‌
و من‌ قرن‌ها در انتظارِ زنی‌ بودم‌ که‌ اندوهگینم‌ سازد!
زنی‌ که‌ میان‌ بازوانش‌ چونان‌ گنجشکی‌ بگریم‌ُ
او تکه‌ تکه‌هایم‌ را چون‌ پاره‌های‌ بلوری‌ شکسته‌ گِرد آورَد!

عشقت‌ بدترین‌ عادات‌ را به‌ من‌ آموخت‌! بانوی‌ من‌!
به‌ من‌ آموخت‌ شبانه‌ هزار بار فال‌ قهوه‌ بگیرم‌،
دست‌ به‌ دامن‌ جادو شوم‌ُ با فال‌گیرها بجوشم‌!

عشقت‌ مَرا به‌ شهرِ اندوه‌ برد! ـ بانوی‌ من‌! ـ
و من‌ از آن‌ پیش‌تر هرگز به‌ آن‌ شهر نرفته‌ بودم‌!
نمی‌دانستم‌ اشک‌ها کسی‌ هستند
و انسان‌ ـ بی‌اندوه‌ ـ تنها سایه‌یی‌ از انسان‌ است‌!

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ تو را در همه‌ چیزی‌ جست‌ُجو کنم‌
و دوست‌ بدارم‌ درخت‌ عریان‌ زمستان‌ را،
برگ‌های‌ خشک‌ خزان‌ را و باد را و باران‌ را
و کافه‌ی‌ کوچکی‌ را که‌ عصرها در آن‌ قهوه‌ می‌نوشیدیم‌!

عشقت‌ پناه‌ بُردن‌ به‌ کافه‌ها را به‌ من‌ آموخت‌
و پناه‌ بُردن‌ به‌ هُتل‌های‌ بی‌نام‌ُ کلیساهای‌ گُم‌نام‌ را!

عشقت‌ مَرا آموخت‌
که‌ اندوه‌ غربتیان‌ در شب‌ چند برابر می‌شود!
به‌ من‌ آموخت‌ بیروت‌ را چونان‌ زنی‌ بشناسم‌، ظالم‌ُ هوس‌انگیز
که‌ هر غروب‌ زیباترین‌ جامه‌هایش‌ را می‌پوشَد،
بر سینه‌اش‌ عطر می‌پاشد
تا به‌ دیدارِ ماهی‌گیران‌ُ شاه‌زاده‌ها برود!


عشقت‌ اندوه‌ را به‌ من‌ آموخت‌
و من‌ قرن‌ها در انتظارِ زنی‌ بودم‌ که‌ اندوهگینم‌ سازد!
زنی‌ که‌ میان‌ بازوانش‌ چونان‌ گنجشکی‌ بگریم‌ُ
او تکه‌ تکه‌هایم‌ را
چون‌ پاره‌های‌ بلوری‌ شکسته‌ گِرد آورَد!

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

here and now


here and now

i promise to love faithfully

you are all i need

here and now

i vow to be one with thee

your love is all i need

say yeah

when i look in your eyes there i see

all that a love should really be

and i need you more  and more each day

nothing can take your love away

more than i dare  to dream

i need you

here and now

i promise to love faithfully



:: موضوعات مرتبط: انگلیسی، عاشقانه ، ،
:: برچسب‌ها: love, need, you,


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

شیرین

 

 

تيشه ام را آورده ام تو بگو كدام كوه...

.
.
.
.

فقط كمى " شيرين " باش...

 

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

ای پسر


دختری با پسری رابطه را تمام میکند ولی پسر میداند که دختر ضعیفتر از اوست

او را تهدید میکند ابرویش را پیش دوسـتانش میبرد

یک سوال دارم از این پسرها

لیاقتت چی بود؟

لیاقتت دختری بود که ازت میلیونی بکند و آخر تو را تمسخر کند و برود؟

لیاقتت دختری بود که کمتر از رستوران البرز به حساب تو غذا نخورد؟

"خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند"

بابا تو زرنگ تو قوی تو جنگ جو . تو ... .


برو و بدون روزی جواب میدهی که به نا حق پاکی را آلوده کردی اشکش را به ناحق جاری کردی و بدتر از اینها با آبروی یک دختر بازی کردی

دست های بازی بعد هفت دست عوض میشود و آن وقت تو خواهی بود که دو برابر برد هایت پس خواهی داد



:: موضوعات مرتبط: از هر دری سخنی، ،
:: برچسب‌ها: لیاقت, پسر,


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

اشاره

 

 

 

 

 

 

وقتی با انگشت به کسی اشاره می کنیم

به یاد داشته باشیم که سه انگشت دیگر

 

 

به طرف خودمان بر گشته اند . . .



:: موضوعات مرتبط: ، ،


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

قطعه گمشده

 

 

 

 

متن ادامه مطلب فوق العاده قشنگه حتما بخونیدش



:: موضوعات مرتبط: ، ،


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

اینگونه نیست آیا ؟

 

 

 يکي محبت مي کنه و يکي ناز مي کنه ! اوني که ناز مي کنه هميشه محبت مي بينه اما اوني که محبت مي کنه هميشه تنهاي تنهاست

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

iphone 5

 


نمیدونم مردم چطور با آیفون میرن تو اینترنت

من که هرچی دکمه ش رو میزنم فقط در باز میشه



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


جمعه 31 خرداد 1392
ن : رضا

تصور کن تصور کردنش هم سخته

 


تصوير كنين دخترا برن جبهه جنگ.
.
.
.
.
.
.
.
كتي؛ اون دشمن را تير بارون كن ، نه حيفه
خوشكله دلم نمياد بكشمش؛ نميخوام!
سارا؛ اون پسره رو بمباران كن، نه شبيه بي افمه
نميتوانم بكشمش!
... نسترن تفنگ ها رو پركن؛ باشه يه لحظه وايسا
موها مو ببندم!
نيلو خشاب ها رو بيار ؛آه يه سوسك داره رو خشابا
را ميره
صدف ؛ اون پسره را بكش واي نه نميتوانم خون
ببينم!
سوسن هفتيرا رو پر كن اه ديدين چي شد ناخنم
شكست!
صفا فردا ميخوايم بريم خط مقدم؛ حالا من چي بپوشم؟

 

 



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،
:: برچسب‌ها: دختر, جبهه, جنگ,


پنج شنبه 30 خرداد 1392
ن : رضا

ش.ا.د

 

 

میخواین ی مدتی شاد باشید

همچین حالی ب حالی شید پس مقاله ی ادامه مطلب رو بخونید



:: موضوعات مرتبط: از هر دری سخنی، ،


پنج شنبه 30 خرداد 1392
ن : رضا

خخخخخ

 

ﻧﻤﺮﻩ ٢٠ ﻛﻼﺳﻮ: ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻡ!

ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻫﻮﺷﻮ ﺣﻮﺍﺳﻮ: ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻡ!

ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻬﺮ ﭘﺮﻳﺎ

ﺍﻭﻥ ﻛﻪ ﺟﺎﺵ ﺗﻮ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﺳ

ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﻟُطفا



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


پنج شنبه 30 خرداد 1392
ن : رضا

نه ؟



آیا می دانید زبان ایرانی مختصرترین زبان دنیاست؟

مثال: معادل جمله ی «میری سریع این کار رو انجام میدی و برمیگردی» یک کلمه است.

«اومدیا»



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


پنج شنبه 30 خرداد 1392
ن : رضا

بهترین متن

 

دلت را بتکان

 

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین

بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...

دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...

باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!

حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...

کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟

حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...

 

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،


پنج شنبه 30 خرداد 1392
ن : رضا

ی ذره

 

بالاخره خواهی فهمید که:

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر «فقط یه شوخی بود» هست.

یک کم کنجکاوی پشت «همینطوری پرسیدم» هست.

قدری احساسات پشت «به من چه اصلا» هست.

مقداری خرد پشت «چه می دونم» هست.

و اندکی درد پشت «اشکالی نداره» هست.



:: موضوعات مرتبط: از هر دری سخنی، ،


پنج شنبه 30 خرداد 1392
ن : رضا

میخندییییییییییم

 

 

1.

دیکتاتور اون بچه دو ساله است که 20 نفر مجبورند به خاطر او کارتون نگاه کنند

2.

 

ایرانی ها از قدیم با فناوری نانو آشنا بودند؛ نانوپنیر، نانوماست، نانوخرما

3.

 

مکالمه تنی از دوستان و  دوست دختراشون در لحظات عرفانی مستی 

-
کجایی عجیجم ؟
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه در رهن شراب

-
مشروب !؟؟ مگه تو نگفتی من نماز میخونم ؟؟؟ :|
می خوردن و شاد بودن آیین من است/فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است

-
با کیا هستی حالا ؟؟؟ :/
فصل گل و طرف جویبار و لب کشت/با یک دو سه دلبری حوری سرشت

-:|||
آدرس بده ببینم !!! بیام بزنم دهنشونو صاف کنم !!!
راه پنهانی میخانه نداند همه کس/جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر

-
انقد مشروب بخور با دوستات تا بمیری !!! :/
گر می نخوری طعنه مزن مستان را/بنیاد مکن تو حیله و دستان را

-
برووووووووو بمیرررررررررررر
چون مُرده شوم خاک مرا گم سازید/احوال مرا عبرت مردم سازید...

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


پنج شنبه 29 خرداد 1392
ن : رضا

.

 

 

 

 

داریم ب نقطه ای  میرسیم ک مثلا بریم آرایشگاه بگیم :

اندازه 1500 تومان موهام رو بزن



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


سه شنبه 28 خرداد 1392
ن : رضا

6.7 نفر

 


خیلی حس خوبیه اینکه بدونی یکی نگرانته


خیلی حس بهتری میشه اگه اون یه نفر بشه ۶,۷ نفر


یکیم از یکی خوشگل تر



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


سه شنبه 28 خرداد 1392
ن : رضا

ادامه مطلب

 

اگه دلت گرفته برو ادامه مطلب

اگه فکر میکنی هیچکس دوست نداره ، برو ادامه مطلب

اگه خیلی تنها موندی برو ادامه مطلب

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


سه شنبه 28 خرداد 1392
ن : رضا

مرد این بازیچه دیگر نیستم

 

یکشبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پـُر ز لیلا شد دل پـُر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق...دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه..لیلایت منم

در رگت پنهان و پیدایت منم

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره ی صحرا...نشد

گفتم عاقل می شوی...اما نشد

سوختم در حسرت یک یا رَبت

غیر لیلا ..بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،
:: برچسب‌ها: عشق, لیلی, مرد,


سه شنبه 28 خرداد 1392
ن : رضا

دیگر دل نلرزد

 

 

نه دیگر دل نلرزد از نگاهت

پریشان هم نگردد از جفایت

نه دیگر شوق دیدار و وصالت

نه شوق دیدن آن خنده هایت

دلم را در هوای آرزویت

تو کشتی ذره ذره با جفایت

تو دانستی دلم می لرزد از عشق

به شبها آتشی دارم من از عشق

تو دانستی دل و جان و نگاهم

همه کردم فدایت،روزگارم

تو دانستی ولی افسوس و افسوس

نبودی محرم این جان پرسوز

  



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،


سه شنبه 28 خرداد 1392
ن : رضا

there is a man

 

 

 there is a man always at your side

he is playing with a butterfly dead

his heart deeply with sorrows tied

but there is no priest at his bed

 

in his heart once a hope grew

that in her green sky would flew

with the wind his wish gone

his deed seems never be done

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: انگلیسی، ،



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین دوستان و آدرس bestoffriends.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.